نحوه دید و تفکر ما به مسائل میتواند موفقیت یا شکست آنها را مشخص کند (بخوانید: نوع نگاه در حل مشکل کاربران). در حوزه آمار و ارقام هم شاید در بهترین حالت شروع به جمع آوری و ثبت تعاملات کاربرها بکنیم بدون آنکه هدف مشخصی داشته باشیم و در نهایت با حجمی از دادههای فراوان مواجه شده که آوردهای برای ما ندارد. همین موضوع باعث شد تا مطلبی با عنوان How to Think About Analytics را با کمی تغییر، ترجمه کنم (در مطلب اصلی چند مثال هم آورده شده که پیشنهاد میکنم مطالعه کنید).
چندی پیش در مورد حرکت کاربر محور نوشتم. آمار و ارقام و بررسی اطلاعات و اقدامات کاربران، ابزار مهم حرکت در این راستا است. معمولا ایجاد یک محصول در شرکتها به این شکل است:
- ایجاد یک محصول
- اضافه کردن کدهای آمار و ارقام
- مشاهده آمار استفاده و تعداد کاربران آنلاین ویا گیر کردن در حجم زیاد اطلاعات و در نهایت بازگشت به مرحله ایجاد محصول.
در حقیقت بعد از مدت کوتاهی چرخه تولید و توسعه محصول به شکل زیر تبدیل میشود:
- توسعه محصول
آمار و ارقام در رابطه با یادگیری است. شما در چرخه بالا چیزی از یادگیری میبینید؟ خیلی وقتها اگر واقع گرایانه نگاه کنیم، ابزارهای آمار و ارقام تنها حجمی از تبادل اطلاعات را به محصول ما اضافه میکنند و عملا جز ضرر کاربرد دیگری ندارند (البته همواره میتوانید زمان بیکاری سری به بخش آمار لحظه هم بزنید و از نمودارهای خوشگل و خوش آب و رنگ لذت ببرید).
روش Lean Startup
احتمالا اسم لین استارتاپ رو شنیدید. در این روش برای ایجاد یک محصول، پروسه زیر معرفی میشود:
- ایجاد یک محصول آزمایشی
- بررسی بازخورد کاربران از محصول آزمایشی
- یادگیری در مورد اینکه چه چیزی از محصول شما کار کرده و کدام کار نکرده (از لحاظ کاربر)
کار اصلی در حقیقت از مرحله سوم شروع میشود جایی که باید تصمیم بگیرید میخواهید چه چیزهایی را یاد بگیرید، سپس چگونگی ارزیابی آنها را پیدا کنید و تنها بعد از آن شروع به ساختن نسخه بعدی و آزمایشی محصول بکنید.
به عنوان یک پیشنهاد خیلی مهم، همیشه قبل از ساخت هرچیزی (محصول، کمپین تبلیغاتی و…) تصمیم بگیرید که از ساختن آن قرار است چه چیزی را یاد بگیرید.
همین حالا نیز میتوانید این سوال را از خودتان بپرسید: برای یادگیری در حال حاضر چه چیزی نیاز دارید؟
برای شروع میتوانید به معیار اصلی خودتان فکر کنید. هر موضوعی در رابطه با یادگیری در راستای بهبود این هدف، ارزشمند و مهم است.
بسته به اینکه محصول شما در چه مرحلهای قرارداد، تجربه میتواند متفاوت باشد، بطور نمونه:
فقط یک صفحه معرفی؟ یافتن یک تجربه در رابطه با اینکه آیا مردم محصول شمارا میخواهند و به کدامیک از ویژگیهای آن علاقهمندند. یک تست A/B روی قابلیتهای مختلف قرار دهید و نتیجه را بررسی کنید.
نسخه آزمایشی؟ یافتن تجربه در مورد اینکه چه ویژگیای میتواند کاربران بیشتری را درگیر کند. میتوان ۲ نسخه مختلف با تمرکز روی ویژگیهای متفاوت آماده کرد و با بررسی نمودار cohorts میزان بازگشت کاربران را اندازه گیری کرد.
افزایش درآمد؟ یافتن تجربهای که بتواند کاربران بیشتری را به سمت شما بکشاند و نرخ تبدیل را افزایش دهد.
در همین رابطه بخوانید:
+ آیا این ویژگی، ارزشی به محصول اضافه می کند؟