اهمیت مباحث پایه‌ای

دکتر فرانکل، کتاب شما یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌هاست، چه احساسی از این موفقیت بزرگ دارید؟

در پاسخ به آن‌ها گفتم: پرفروش بودن این کتاب را هرگز یک دستاورد مهم تلقی نمی‌کنم، بلکه آن‌را نماد فلاکت زمانه خودمان می‌دانم. اگر صدها هزار نفر برای خرید یک کتاب با موضوع یافتن معنای زندگی، مشتاق هستند، پس می‌توان نتیجه گیری کرد که تاکنون هیچ پاسخ مناسبی برای این پرسش یافت نشده است.

دکتر فرانکل – پیشگفتار کتاب انسان در جستجوی معنا

اینکه «چیزی» چیست و چطور کار می‌کند و بعد از اون من چه می‌خواهم، عمده مشکلات مارو می‌تواند حل کند. البته که این فرآیند کاری سخت و زمان‌بر هست و برای خیلی مسائل هنوز جوابی نیست. البته تصمیم ندارم در رابطه با معنای زندگی و موضوعات این چنینی بنویسم.

خبر خوب اینکه در حوزه کاری و چیزهایی که انسان ساخته، این تعاریف مشخص‌تر و واضح‌تر هستند و خبر بد اینکه هرچقدر جلوتر می‌رویم، اهمیت به مباحث پایه‌ای کمتر و کمتر می‌شه و افراد بیشتر درگیر ابزارها و ظواهری که به چشم میاد هستند. تو مصاحبه شغلی آدم‌های زیادی هستند که هیچ ایده‌ای از نحوه کارکردن ابزاری که باهاش کار می‌کنند، ندارند. برای مثال React کاری که جاوااسکریپت بلد نیست، فرانداند دولوپری که نحوه پردازش صفحه توسط مرورگر رو نمی‌دونه، دیجیتال مارکتینگی که درکی از مباحث پایه‌ای تبلیغات، جذب کاربر و امثال این موارد نداره.

یک اتفاقی که تو این شرایط زیاد میفته، بروز اشتباهات واضح و عجیبه، مثلا: چطور همچین چیزی رو ندیدم!

حس می‌کنم دلیل اصلی موضوع برمی‌گرده به اینکه بحش عمده‌ای از دنیای امروز روی ترس از از دست دادن بنا شده و همین موضوع و عجله کردن زیاد برای رسیدن به خروجی و دستاورد باعث مشکلات این چنینی شده در حالی که در واقع همین موضوع در زمان متوسط و بلند مدت، زمان رسیدن به اهداف رو به شدت افزایش میده.

پی‌نوشت اول: احتمالا افرادی را دیده باشید که در مبحثی تخصصی ندارند اما خروجی آن‌ها بسیار ارزشمند و یا نوع نگاهشون و سوال‌هایی که می‌پرسند بسیار ارزشمند هست. این دسته احتمالا درک درست از اون مفهوم دارند، چه خواسته و چه ناخواسته.

پی‌نوشت دوم: قرار نیست مطالعه مباحث پایه‌ای خیلی زمان‌بر باشد. یک نمونه جالب از توضیح مسائل پایه‌ای در قسمت دوم سریال چرنوبیل هست که لگازوف نحوه کار نیروگاه هسته‌ای رو شرح می‌ده.