فرآیند مرگ کارآفرینی

گروهی خلاق، با استعداد و فعال شروع به فعالیتی جدید، جذاب می کنند… جایی که خلاقیت های فراوان، تصورات خاص و جدید و اقدامات جسورانه در زمینه چیزهای ناشناخته انجام می شه، شور و اشتیاق فوق العادس…

entrepeneurship

شرکت رشد می کند و ابعاد پیچیده تری پیدا می کند، به تدریج از راستای موفقیت خودش منحرف می شود، افراد جدید، مشتریان جدید، سفارش های جدید و محصولات جدید. آنچه روزی بسیار دوست داشتنی بود امروز به توده ناموزونی از چیزهای به هم ریخته تبدیل می شود. فقدان برنامه ریزی، نظم مالی، سیستم و هر گونه قید و بند موجب از بین رفتن تعادل سازمان می شود. مشکلات در تمام زمینه ها اعم از مشکلات مربوط به مشتری ها، گردش مالی و برنامه ها ظهور می کنند.

در واکنش به این مشکلات، یک نفر که از اعضای اصلی شرکت هم هست می گوید: ” اکنون زمان رشد فرا رسیده است. این جایگاه نیازمند یک مدیریت قوی است”. شرکت شروع می کند به ورود فرد جدید ویا اجرای دستورالعمل های رایج سازمان ها و مدیریت.

مراحل کار، فهرست های بازبینی و تمام چیزهای دیگر همینطور زیاد و زیادتر می شوند. فضایی که در اون مساوات و برابری موج می زد، جای خودش رو به یک فضای سلسله مراتبی می دهد. زنجیره های دستور برای اولین بار ظاهر می شود. روابط بین افراد آشکار شده و طبقه مدیریتی با مزایای ویژه کم کم ایجاد می شود. تقسیمات مبتنی بر “ما” و “آنها”، درست مثل یک شرکت واقعی مشاهده می شود.

در این میان برخی از مدیران سعی می کنند این وضعیت را درست کنند. آنها از میان هرج و مرج نظم به وجود می آورند اما روحیه کارآفرینی را هم از بین می برند. کم کم اعضای گروه شرکت، شروع به گله و شکایت می کنند و می گویند ” دیگر کار کردن هیچ لطفی ندارد. قبلا می توانستم همه کارها را انجام بدهم اما حالا مجبورم این فرم های مسخره رو تکمیل کنم و از این قوانین بی خودی پیروی کنم. از همه بدتر، مجبورم لحظات بدی رو در جلسات بی فایده سپری کنم. ” وقتی برخی از خلاقترین نیروها به لحاظ تنفر از به وجود آمدن تشریفات اداری و نظام سلسله مراتبی، سازمان را ترک می کنند، جادوی خلاقیت کم کم ضعیف می شود.

حالا شرکتی که فعالیتش رو با شور و هیجان شروع کرده بود، تبدیل به شرکت دیگر می شود که حرف خاصی برای گفتن ندارد.

{ برگرفته از سخنان جورج راتمن در رابطه با فرآیند مرگ کارآفرینی – کتاب از خوب به عالی }